هدف گذاری و برنامه ریزی

روش درست هدف گذاری و برنامه ریزی برای رسیدن به آرزوها
برنامه ریزی و هدف گذاری معمولاً از شنبه شروع میشود. از این شنبه شروع میکنم، از این شنبه در باشگاه ثبت نام میکنم. برای برنامه ریزی از اول هفته، اول ماه یا حتی اول سال شروع میکنیم. به غیر از این که هیچ وقت شروع نمیکنیم، بلکه ممکن است برنامهریزی بکنیم و چند وقتی هم اجرا کنیم، اما به نتیجه نرسیم.
اگر شما هم جزو این دسته از آدمها هستید، پس احتمالاً میدانید که گیر کردن در یک چرخه باطل چه قدر خسته کننده است. حتی ممکن است با خواندن این مطلب هم دلتان نخواهد دوباره هدف گذاری کنید و با یک برنامه ریزی درست به آنها برسید. انگار همه چیز طلسم شده و راهی برای درست شدنش وجود ندارد.
چرا به نتیجه نمیرسیم؟
از تصمیم گیری تا اجرا، مسیری طولانی است که باید بتوانیم تا جای ممکن کوتاه کنیم. افراد موفق تفاوت ویژه ای با ما در کوتاه کردن این مراحل دارند. زمانی که کسی تصمیم به دویدن روزانه میکند، خیلی زود آن را اجرا میکند. به اول هفته و اول ماه فکر نمیکند، همان روز یا همان شب تصمیمش را عملی میکند.
کوتاه کردن این پروسه باعث میشود که هدف گذاری با آسودگی بیشتری به برنامه ریزی و اجرا برسد. در نتیجه باعث میشود که سریع تر به هدفهایمان برسیم و کارهای بیشتری انجام بدهیم. وقتی به دو سه تا از هدفهای کوچکمان رسیدیم، وقتش میرسد که هدفهای بزرگتر را نشانه بگیریم و به همین سادگی، ناگهان مسیرهای طولانی را با درد کمتری طی میکنیم.
هدف گذاری به ما تمرکز میدهند که برایشان اقدام کنیم، با چشم بازتری بیدار بشویم، کارهای بیشتری انجام بدهیم، و کنترل رسیدن به هدفهایمان را دستمان بگیریم. چشم اندازی از چیزی که میخواهیم داشته باشیم، روبروی خودمان قرار میدهیم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم.
تعریف جدید از هدف گذاری
برای این که ذهن را از معنای اشتباه هدف گذاری دور کنیم، باید تعریف جدیدی از آن داشته باشیم. این که تصمیم بگیریم دویدن را شروع کنیم، آن را تبدیل به یک هدف آگاهانه نمیکند. هدف وابسته به شناسایی مهارتهای جدید، فرآیند و مسیر رسیدن است. بدون شناخت کافی از این عناصر، عملاً کاری برای رسیدن به هدفمان نمیتوانیم بکنیم. چه طور این مسیر را بشناسیم و همراهیش بشویم؟
قدم اول، تعیین هدفهای مناسب است. نه آن قدر کوچک و کم ارزش که رسیدن به آن نیاز به تلاش جدی نداشته باشد، نه آن قدر بزرگ که جرات فکر کردن و رسیدن به آن را نداشته باشیم. هدف گذاری باید هوشمندانه و درست باشد. در واقع بالاترین حد تلاش مورد نیاز که لازم باشد برایش تلاش خیلی بیشتری بکنید و در توان خودتان ببینید، باید انجام بشود. اما چه طور این کار را انجام بدهیم؟
هفت مرحله ساده برای تعیین اهداف
وقتی اهداف را به مرحلههای مختلف تقسیم بندی میکنیم، احتمال نرسیدن را کم میکنیم. اما این مرحله بندی باید به دقت انجام بشود. یک فرآیند تعیین هدف، تمرکز را از مقصد نهایی به خود سفر تغییر میدهد. دیگر این که فقط به هدف برسیم مهم نیست، مسیر لذت بخشی ساخته میشود که از حضور در آن لذت میبریم. وقتی مسیر لذت بخش باشد، کارها ساده تر پیش میروند. حتی ممکن است به هدف برسیم، اما مسیر را ترک نکنیم.
یک) واقعیت اهداف
دو تا سوال ساده هستند که شما را در رسیدن به جواب درست کمک میکنند:
علاقه شما برای رسیدن به این هدف چه قدر واقعی است؟
آیا صرف وقت و انرژی برای رسیدن به آن واقعاً مهم است؟
اگر علاقه ای ندارید که وقت کافی برای آن خالی کنید تا به هدفتان برسید، احتمالاً ارزشی هم برایتان ندارد. این که چه قدر برایش وقت بگذارید یا برایش وقت خودتان را خالی کنید، اهمیت آن را نشان میدهد. اگر به آدمهای موفق نگاه کنید، میبینید که حتی همین الان هم برای علاقه مندیهایشان وقت میگذرانند. این همان عشق و علاقه واقعی است. هیچ برنده جایزه اسکاری، بعد از دریافت جایزه از صنعت فیلمسازی بیرون نیامده است.
فهرست طولانی هدفهایتان را نگاه کنید و ببینید و که حاضرید برای کدامشان وقت کافی بگذارید. وقتی این دو تا سوال را از خودتان بپرسید، کم کم لیستتان کوتاه میشود.
دو) فرمول SMART
اگر یک بار هم در زندگی تان هدف گذاری کرده باشید، این اصطلاح را حتماً شنیده اید. هدف باید خاص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، واقع بینانه و وابسته به زمان باشد. وقتی این پنج ویژگی در مورد هدفتان قابل اندازه گیری بود، میتوانید برای انجامش شروع به حرکت کنید.
هدفها باید در زمان خاصی به نتیجه برسند، وگرنه ارزش خودشان را از دست میدهند. در حقیقت هدف گذاری به شما کمک میکند که فعالیت و انرژی بیشتری برایشان بگذارید. پس در نتیجه با توجه به اهمیتی که دارند، زمان کافی برایش مشخص میکنید.
این پنج نکته به شما نشان میدهد که هدف باید در اختیار شما باشد که بتوانید به آن برسید. دریافت جایزه اسکار، هدف هیچ هنرمندی نیست. هنرمندها اول باید فیلمشان را تمام کنند تا بتوانند به جایزه اسکار راه پیدا کنند.
سه) نوشتن اهداف
تا وقتی هدفی را ننویسید، برایش تلاشی هم نخواهد کرد. برای ساکن شدن هدفها در ذهن، نیاز داریم که آنها را جایی ثبت کنیم. هدفهای ثبت شده را جایی بنویسید که جلوی چشمتان باشد. جایی مثل نزدیک آینه شخصی، کیف پول، یا کیف شخصی، تقویم روزانه یا هر ابزار دیگری که هر روز به آن سر میزنید.
این که بتوانیم هر روز آنها را ببینیم، انگیزه را سر حال نگه میدارد. هیچ جمله انگیزشی بهتری از دیدن هدفهایمان نیست.
چهار) برنامه اجرایی
در اولین فرصت، یک برنامه اجرایی برایش تنظیم کنید. این برنامه نباید در مورد چگونگی رسیدن به هدف باشد. در این برنامه، یک مسیر درجه بندی شده است که در آن مراحل انجام یک کار را مینویسید. مثلاً دویدن در پارک، ساعت و زمان و میزان دویدن. چگونگی در طول مسیر پیدا میشود.
خلاقیت در برنامه را فراموش نکنید. هر روشی که ذهن شما را فعال میکند، گزینه خوبی است؛ هر روشی. همین که بتوانید خودتان را سر حال کنید و ذهن را برای رسیدن به هدف، روشن نگه دارید، یعنی مسیر را درست طی میکنید.
پنج) جدول زمان بندی
براساس فرمول SMART باید بتوانید زمان بندی مناسبی برای رسیدن به هدفهایتان پیدا کنید. نقشهایی که دارید، وظیفههایی که باید انجام بدهید، نقطه عطف و ضرب الاجلها را در برنامه تان بگنجانید. این جدول به شما قدرت اولویت بندی کارها را در طول روز میدهد و به شما کمک میکند که کارها و وظایفتان را به موقع تحویل بدهید.
اگر تا امروز از این فرمول استفاده نکرده اید، بهتر است در موردش جستجوی کوتاهی داشته باشید. یکی از قدیمی ترین و موثرترین روشهایی است که میتوانید به سرعت هدفهایتان را ارزیابی کنید. البته این روش فقط برای هدف گذاری کاربرد دارد و برای برنامه ریزی، از دیگر گزینههای همین مقاله میتوانید استفاده کنید.
شش) کاری بکنید
تا زمانی که کاری برای رسیدن به هدفها نکنید، برنامه ریزی و هدف گذاری هیچ فایده ای ندارد. کاری برای رسیدن به هدفتان بکنید، حتی اگر از نگاه شما خیلی بی ارزش باشد. مسیر به آرامی باز میشود.
خیلی از راه حلها در حین انجام دادن کارها به دست میآید. مثلاً وقتی دست به آچار میشوید، تازه میفهمید کدام پیچ یا مهره را باید بچرخانید تا دستگاه را تعمیر کنید. نکته به همین سادگی است.
هفت) ارزیابی
اگر میخواهید هدف گذاری در ذهن شما باقی بماند، حتماً مسیر هفتگی خودتان را در انتهای هفته ارزیابی کنید. بررسی کردن مسیر طی شده و مشکلات و چالشهایش، به شما کمک میکند که کارها را ساده تر از قبل انجام بدهید. این ارزیابی میتواند روزانه هم انجام بشود تا بهتر کارها را مدیریت کنید. اگر از برنامه عقب افتاده باشید، یک بازنگری کلی به شما در تعیین هدفهای جدید کمک میکند.
دیدگاهتان را بنویسید